من از راهی دور
برای خواندن خواب های تو آمدهام،
من از راهی دور
برای گفتن از گریه های خویش
راهی نیست،
در دست افشانی حروف
باید به مراسم آسان اسم تو برگردم،
من به شنیدن اسم تو عادت دارم
من
مشق نانوشته ام به دست نی،
خواندن از خواب تو آموخته ام به راه
من
باران بریده ام به وقت دی،
گفتن از گریه های تو آموخته ام به راه
به من بگو
در این برهوت بی خواب و طی،
مگر من چه کرده ام
که شاعرتر از اندوه آدمی ام آفریده اند؟
چقدر دوست داشتنی بودی
وقتی چهره رنجور و چشمان مهربانت
در نگاهم خیره میشد
دلم گرفته از دنیا عالم ولی جز سکوت حسرت هیچی ندارم توام بشین هی نفرینم کن هی الکی حرف بارم کن چقد همه ازم انتظار دارن نمیدونم چرا من هیچوقت نداشتم ندارم
عشق عزیزم تولد مبارک...
برچسب : نویسنده : 2taashegheham بازدید : 352